بیپولی" دومین فیلم نعمتالله بعد از "بوتیک" است. این فیلم که از یک هفته پیش اکران عمومی شده همانطور که انتظار میرفت در جذب مخاطب موفق بود. به نظر میرسد نوار موفقیت فیلم با فروش بالا در سینماها کامل میشود. "بیپولی" پیش از این در جلب نظر منتقدان و داوران جشنواره فیلم فجر موفق بوده و استقبال تماشاگران میتواند پایانی رویایی برای این موفقیتها باشد.
* خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: بخشی از کمکاری شما در سینما و فاصله میان "بوتیک" و "بیپولی" به وسواس شما برمیگردد که خوشبختانه با دیدن "بیپولی" به این نتیجه میرسیم که نتیجه مثبت داشته است. چرا بین "بوتیک" و "بیپولی" این قدر فاصله افتاد؟
ـ حمید نعمتالله کارگردان "بیپولی": داشتن انگیزه و حس و حال مناسب برای شروع فیلمسازی و آغاز یک پروژه برای من مهم است. در کنار این موضوع وسواس هم وجود دارد، باید قانع شوم که طرح و فیلمنامه خوبی دارم که میتوانم با اعتماد و اتکا به آن فیلم خوبی بسازم. اگر این عوامل آماده باشد حوصله فیلمساختن را دارم. در این سالها هم شرایط آماده نبود، هم حوصله فیلم ساختن نداشتم.
* چرا؟
- نعمتالله: بنا به دلایل شخصی (میخندد). شرایط مناسب نبود و فیلمنامه هم آنطور که میخواستم راضیکننده نبود.
* در این فاصله بین "بوتیک" و "بیپولی" وسوسه نشدید بر شرایط یا وسواستان غلبه و فیلمی را شروع کنید؟
- نعمتالله: دوست داشتم فیلم بسازم، اما مجموعه عوامل مهیا نمیشد. میدانستم که تا شرایط فراهم نشود نمیخواهم دومین فیلمم را بسازم.
* با وجودی که صبر کردید و فیلم بعدی را در شرایط مطلوب ساختید اما به نوعی کار را برای خودتان سختتر کردید، بعد از فیلم تلخ و اجتماعی "بوتیک" که نام شما را سر زبان انداخت، یک کمدی مفرح و متفاوت ساختید و انتظارها را از خودتان بالا بردید.
- نعمتالله: امیدوارم مخاطب همان طور که "بوتیک" را دوست داشت از این تجربه هم لذت ببرد. از تجربه کردن و رفتن به سمت فضاهای تازه نمیترسم. سینما سالها است یکی از دغدغههای جدی من است و در این زمینه تجربه کسب کردهام. دانش، تجربه و اطلاعاتی که از سینما دارم آن قدر هست که با اتکای آن بتوانم چند فیلم خوب دیگرهم بسازم.
هادی مقدمدوست، حمید نعمتالله و پسرش بامداد
* ایده و طرح اولیه این فیلمنامه که منسجم، یکدست و پر از ایدههای درخشان است و تصویری از جامعه امروز ارائه میدهد متعلق به شما است یا آقای مقدم دوست. این همکاری مشترک چه طور بود و چگونه به این نتیجه قابل قبول رسیدید؟
- هادی مقدمدوست فیلمنامهنویس: ماجرای "بیپولی" برای ما به سالها قبل برمیگردد. موضوع این فیلم پس از "بوتیک" به ذهن آقای نعمتالله رسید، تقریبا سال 83 او دیگر میدانست میخواهد فیلم دومش را درباره بیپولی بسازد. این که فیلمنامه تصویری از جامعه امروز است و مشکلاتی را نشان میدهد که هر یک از ما به شکلی آن را دیده به این برمیگردد که من و آقای نعمتالله از مشاهدهها و تجربههای شخصی در نوشتن فیلمنامه کمک گرفتیم. برایمان مهم بود که فیلمنامه واقعی باشد. ما از زندگی و تجربههای اطرافیان استفاده کردیم و سعی کردیم این تجربهها را به شکل داستانی وارد قصه کنیم، یکی از دوستان ما که هر دو میشناختیم به شدت با مشکل بیپولی مواجه بود.
* پس ایرج (بهرام رادان) نمونه واقعی داشت، نه به این شکل و شمایل که در فیلم هست اما به هر حال از الگویی واقعی وام گرفتید.
- مقدمدوست: وجه مشترک او با ایرج، "بیپولی" بود، او عنوان و منزلت اجتماعی، لباسهای خوب ، زندگی آبرومند، همسر و خانواده داشت اما بیپول بود. کاری نداشت که پول دربیاورد و گرفتار معضل بیپولی شده بود. او هم طوری زندگی میکرد که کسی متوجه نشود بیپول است.
* بازنویسی فیلمنامه برای رسیدن به نسخه نهایی خیلی طول کشید؟
- مقدمدوست: نوشتن فیلمنامه زمان زیادی از ما گرفت. در این مدت ما روی فیلمنامه فکر و برای موقعیتهای داستانی ایده جمع میکردیم و سعی میکردیم مایه داستانی را تقویت کنیم. معضل بیپولی در این طبقه و با این شکل و مدل را برای خودمان تعریف کردیم ، علتهایی که دارد و اثری که بر افراد میگذارد و فضاهای داستانی که ایجاد میکند بررسی کردیم. در مقطعی یک ساله شروع کردیم به نوشتن و هیچوقت نسخهای را آن طور تمام نکردیم که بگوئیم این هم نسخه بازنویسی دوم و در طول زمان فیلمنامه را کامل میکردیم.
* زمان فیلمبرداری هم فیلمنامه را تغییر میدادید؟
- مقدمدوست: پرونده فیلمنامه را پیش از شروع فیلمبرداری بسته بودیم، اما اگر چیزی به ذهنمان میرسید به آن اضافه میکردیم.
* درباره شکل همکاریتان هم صحبت کنید. چه کسی ایده میداد، چه کسی ایدهها را مینوشت و ساختار فیلمنامه چطور شکل گرفت؟
- نعمتالله: من و هادی سالها است همدیگر را میشناسیم و تجربههای مشترک فراوان داریم. نوشتن فیلمنامه از زندگی و دوستیمان جدا نیست. درباره موضوع با هم حرف میزنیم و در این تعامل و انتقال حس و تجربه ایده کامل میشود. وقتی به عقب برمیگردیم دیگر نمیتوانیم بگوئیم که کدام یک از ما چه بخشی را نوشته یا کدام شوخی متعلق به کدامیک از ما دو نفر است.
* ساختار فیلمنامه چه طور شکل گرفت، از ابتدا به این نتیجه رسیده بودید که از کمدی موقعیت در روایت قصه استفاده کنید، ایدهها و موقعیتها تازه و بکر باشد و کمتر به دام شوخیهای کلامی و موقعیتهای تکراری و آشنا برای بیننده بیفتید؟
- نعمتالله: ما هم مثل شما در ناخودآگاهمان تقسیمبندیهایی درباره انواع کمدی و طنز داریم و زمان فکر کردن روی فیلمنامه و نوشتن از رفتن به سمت بعضی فضاها پرهیز میکردیم و نمیخواستیم بعضی تجربهها را داشته باشیم. نمیخواستیم مسیرهای بیخاصیت را تکرار کنیم ترجیح میدادیم کاری تازه در "بیپولی" تجربه کنیم، ادعا نمیکنم که کاملا موفق بودهایم اما تلاش کردیم از کارهای موفق دیگران کپیبرداری نکنیم. چیزی که ما دوست داریم به مسیرهای آشنا و سنتهای سینمای ایران وابسته نیست.
- مقدمدوست: البته عناصری که دوست داریم از دل واقعیت برمیآید. منبع و مرجع ما واقعیت اطراف است. منبع ما فیلمهای دیگر یا کتابها نبوده. منبع ما برای نوشتن واقعیت و تجربههای شخصی است. در یکی از سکانسها ایرج در تاکسی است و به خاطر گرفتن بقیه پول مسیری را با راننده میرود این ماجرایی است که هر روز در تاکسیها اتفاق میافتد.
* البته تنها به واقعیت متکی نبودهاید، ایدهها و مشاهدههای شما به خوبی داستانی شده. یکی از شوخیهای تازه فیلم جایی است که شکوه و ایرج نذری میخورند. "بیپولی" پر از این شوخیهای بکر است.
- مقدمدوست: بله، ایدهها و شوخیها را بر پایه تجربه شخصی و مشاهدههایمان جمعآوری کردیم زمانی که ساختمان فیلمنامه شکل گرفت برنامهریزی کردیم که هر شوخی را چه زمان و چه طور خرج کنیم.
- نعمتالله: حتی زمان نوشتن به این نتیجه رسیدیم که بعضی شوخیها را حذف کنیم.
* "بیپولی" فیلم یکدستی است، حتی این یکدستی را میشود در بازیها هم دید. انتخاب و هدایت بازیگرانی مثل امیر جعفری و سیامک انصاری که تماشاگر از آنها ذهنیتی دیگر دارد و محبوب هم هستند، ریسک بزرگی بوده.
- نعمتالله: حضور امیر جعفری و سیامک انصاری به عنوان دو بازیگر بااستعداد طنز برای این فیلم لازم بود، اما حضور و بازی آنها درمحدوده فضای واقعگرای فیلم تعریف میشد. به همین دلیل دراین قالب جواد رضویان و جنس بازی او جای نمیگرفت. انصاری و جعفری میتوانند در قالب جدی هم قابل باور باشند. تجربههای موفقی هم در این زمینه داشتهاند.
"بیپولی" هم طنز است هم اندوهی در آن جریان دارد، حضور آنها و طنزی که در فیلم میبینیم بار تراژیک ماجرا را کمرنگ میکند.
*"بیپولی" متاثر از کمدیهای سیاه ایتالیایی است، طنز فیلم تلخ است و در نهایت این نگاه به مسائل اجتماعی همانی است که در "بوتیک" دیده بودیم.
- نعمتالله: برای نوشتن این فیلمنامه انواه فیلمها را دیدیم، تعدادی از موفقترین و محبوبترین کمدیهای رمانتیک را دیدیم اما از هیچ کدام از این فیلمها کپی و تقلید نکردیم. منبع الهام ماجرا در "بیپولی" زندگی است. شیوه روایت و دو لحن بودن یک فیلم هم در سینمای ایران و هم سینمای جهان سابقه دارد اما روشی که در "بیپولی" تجربه کردیم به کشف و شهودی استوار است.
* زمان نوشتن فیلمنامه به بازیگری فکر میکردید؟
- نعمتالله: زمان نوشتن به ندرت به بازیگر خاصی فکر میکنم. زمان نوشتن نقش را در ذهنم تجسم میکنم اما این تصویر لزوما تصویریک بازیگر نیست.
* فروش فیلم و ارتباط مخاطب با آن باعث نمیشد به فکر استفاده از ستارهها در فیلم باشید؟
- نعمتالله: همه این عوامل مهم اما نسبی بود، اگر بازیگران ایدهآلی پیدا میکردیم که کمتر از لیلا حاتمی و بهرام رادان مشهور بودند هم ااز آنها استفاده میکردم.
* شناخت روابط انسانی و توجه به جزئیات در این روابط از ویژگیهای "بیپولی" است که در "بوتیک" هم دیده بودیم، چه طور به این تصویر واقعی از روابط انسانی و ارتباط زن و شوهر رسیدید.
- نعمتالله: زمانی که قصهای مینویسم و فیلم میسازم برایم مهم است که آدمهای فیلم را بشناسم و به سراغ آدمهایی نمیروم که آنها را نمیشناسم چون فضای فیلم باورپذیر نمیشود. در نوشتن از زندگی خودم و اطرافیان الهام میگیرم به همین دلیل روابط مردانه یا رابطه ایرج و شکوه واقعی و باور پذیر از کار درآمده چون ریشه در واقعیت دارد.
البته این واقعیت رنگ و بوی داستان گرفته، اگر نمونههای واقعی این ماجراها، فیلم را ببینند متوجه نمیشوند که از آنها ایده گرفتهام.
- مقدمدوست: تحلیل رفتار دیگران و روابط آنها یکی از دغدغههای انسانها است. من و آقای نعمتالله به بررسی علت رفتارهای افراد در موقعیتهای مختلف توجه میکنیم و همین باعث میشود زمان نوشتن به تجربههایی که داشتهایم و روی آنها فکر کردهایم به طور ناخودآگاه توجه و از آنها استفاده کنیم.
* توجه به شخصیتهای اصلی و فرعی به یک اندازه از امتیازهای فیلمنامه است. توجه به شخصیتهای اصلی مانع شخصیتپردازی شخصیتهای فرعی نشده و هر شخصیت شناسنامه مستقل دارد.
- نعمتالله: زمان نوشتن فیلمنامه برای هر شخصیت خط سیری را تعیین کردیم. مسیری مشخص که هر شخصیت در فیلم باید آن را طی میکرد مشخص بود، ایرج و شکوه به عنوان شخصیتهای اصلی حضوری پررنگ دارند و در بخشی از قصه مسیرهایشان با هم تلاقی میکند. به شخصیتهای فرعی به اندازهای که لازم است و دیگر شخصیتها را تحت تاثیر قرار نمیدهد پرداختیم .
* بیشتر شخصیتها تغییر میکنند، ایرج در پایان فیلم همان آدم اول نیست، شکوه همینطور. حتی شخصیتی که امیر جعفری بازی میکند عوض میشود.
-نعمتالله: این تغییرها در راستای همان مسیری است که برای شخصیتها تعریف کردیم. هر کس به سهم خود در این سیر و سلوک حرکت میکند و به جلو میرود. نمیشود گفت ایرج بعد از این ماجراها همان آدم اول قصه است، تغییر کرده بقیه هم از این قاعده مستثنی نیستند.
-------------------
ادامه دارد...
نظر شما